قرآن، نماد حیات معقول - صفحه 40 و 41
ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر لازم بوده که منسوخ با آمدن ناسخ از بین برود، چه فایدهای براى آمدن منسوخ وجود داشته است؟ پاسخ این سؤال چنین است که ما دو نوع نسخ داریم:
نوع یکم_نسخ بعضى از احکام دین گذشته با احکام دین فعلى. اگرچه متن اصلى و عناصر اساسىِ همه ادیان الهى یکى است، ولى اختلاف شرایط و محیطها در جوامع، ایجاب میکرده است که بعضى از احکام خاص براى آن جوامع بهوسیله پیامبران آورده شود و در موقع ظهور پیامبر جدید که آن شرایط اختصاصى از بین میرفت، احکام تازهای جانشین آن احکامِ منسوخ میشد.
چنانکه مسلّم است، احکامى که در مجراى نسخ قرار میگرفت، بههیچوجه مربوط به متن و عناصر اصلىِ ادیان نبوده است تا اعتراضى که «دنى دیدرو» بر ادیان وارد میکند، منطقى بوده باشد، زیرا هیچ دین الهى منسوخ نمیشود. علاوه بر آن، «دیدرو» خیال کرده است که خداوند مانند قانونگذاران بشرى، از قانونى که وضع میکند و سپس ناشایست بودن آن آشکار میگردد، پشیمان میشود و آن قانونِ ناشایست را با قانون صحیحى که بعداً به نظرش میرسد، نسخ میکند!! میتوان گفت: «دیدرو» اطلاعى از معناى نسخ ندارد و نسخ بهمعناى آن نیست که وى گمان کرده است. نسخ عبارت است از: ابراز سپرى شدن مدت حکم مقرّر بهجهت مرتفع شدن علت واقعىِ آن حکم؛ نهاینکه علت حکم استمرار داشته باشد و با این حال، خداوند بیجهت یا بهجهت پشیمانى، آن حکم را منسوخ کند.
نوع دوم_عبارت است از نسخ یک حکم از احکام دین موجود، مانند:
نساء 16-15؛ «کسانى که از زنهای شما مرتکب فحشا میشوند، از چهار نفر از خودتان استشهاد کنید. اگر شهادت دادند، آنها را در خانهها نگه دارید تا مرگشان فرا رسد، یا خداوند راه دیگرى براى آنان قرار بدهد. و مرد و زنى از شما که مرتکب فحشا میشوند، آن دو را اذیت کنید. اگر توبه کردند و اصلاح شدند، دست از آنان بردارید. محققاً خداوند پذیرنده توبه و مهربان است»
این آیه داراى حکمى است که پیش از اسلام در میان عرب رایج بوده است.
خداوند متعال همانگونه که بعضى از رسوم و آداب پیش از اسلام را تدریجاً مرتفع کرد، حکم مزبور را هم پس از شیوع و استقرار اسلام در جامعه، با آیه زیر نسخ فرمود:
نور 2؛ هریک از زن و مردِ زناکننده را صد تازیانه بزنید.
صفحه 40 و 41
- ۹۷/۰۵/۲۲