وقتى اعتقاد و عمل به قرآن از بین رفت، مجبورند براى حفظ مقام خود، خط و شکل و
حتى تجوید و قرائت آن را حفظ کنند! زیرا همان قرآن بوده است که آن جاهپرستان خودکامه
را از سقوط نجات داد و دنیا را متوجه آنان ساخت و به ثروت و جاه و مقامى رسیدند که
حتى تصورش نیز براى آنان محال بود. حال، اگر بخواهند حتى نام و نشان و قرائت و مباحث
لفظىِ محض آن را از دست بدهند، هیچ مبنایى براى سلطهگری و عیش و خوشگذرانىِ خود نخواهند
داشت. بحث از اینکه قرآن «حادث» است یا «قدیم»، و تحقیق در اینکه قرآن برمبناى ادبیات
کدامین قبیله نازل شده است، براى اثبات اینکه آنان اهل قرآن هستند و از قرآن حمایت
میکنند، کافى است!
ما چو خود را در سخن آغشتهایم
از حکایت، ما حکایت گشتهایم
اما اینکه:
فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ وَ مَنْ
تابَ مَعَک«هود 112»
«همانگونه در دین خدا استقامت کن که مأمور
شدهای و کسانى که با تو به سوى خدا بازگشت کردهاند.
اتَّقُوا اللَّهَ«آلِعمران
102»
به خدا تقوا بورزید.
اعْدِلُوا«مائده 8»
عدالت بورزید.
لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ«بقره
124»
عهد(زمامدارى و امامتِ) من به
ستمکاران نمیرسد.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ«اعراف
85»
هیچچیز مردم را از ارزش نیندازید.
نهتنها کارى با آنها ندارند،
بلکه باید مطابق خواستههای آن خودکامگان، تفسیر و تأویل شوند؛ هرچند که محکمترین
آیات باشند نه متشابه. باز حضرت چنین فرموده است:
و آنان پیش از آن زمان، عذابهایی
را بر مردم صالح وارد کردند و سخنان راست آنان را افتراء به خدا تلقّى نمودند و آن
نابکاران، کیفر گناه را به کار نیک و داراى ثواب قرار دادند«خطبه 147»
سلطهگری و استبداد تباهکننده آن نابخردان، با شکنجه و زجر انسانهای پاک شروع
میشود و به نابودى خود آنان پایان مییابد. مرحوم محقّق هاشمى خویى از علامه حلّى
از صاحب کتاب الهاویه چنین نقل میکند:
«معاویه از مهاجرین و انصار چهل هزار نفر را کشت، و آنچه که پسر ملعون او یزید
در کربلا و قتل عام مدینه کرد، بینیاز از بیان است، و آنچه که عبدالملک بن مروان و
کارگزار او حجاج بن یوسف در عراق و حجاز و غیر آنها انجام دادهاند، مشهور است»
بدیهى است که آنان براى توجیه شکنجهها و کشتارى که انجام میدادند، میبایست
هرگونه خلاف واقع را مرتکب شوند و آیات و روایات را به سود خود تفسیر کنند. حتى
اگر مقتضى باشد، روایاتى را جعل کنند و سخنان حقِ آن ستمدیدگان و آن مردان راه حق
را به دروغ و افتراء متهم کنند. آن شاگردان مکتب ماکیاولى که از یک جهت اساتید این
مرد و بنیانگزاران اصلىِ مکتب او بودند، میگفتند: «براى هر هدفى که میخواهی به
دست بیاورى، هر حقیقتى را میتوانی بهعنوان وسیله، قربانى آن هدف کنى!!»
اف بر تو اى خودکامگى و سلطهگری که بعضیها بیشرمترین دروغگویى را براى
بقاى چند روزه خود مرتکب میشوند و در شام شایع میکنند کهعلیبن ابیطالب(ع)
نماز نمیخواند!!! وقتى آن حضرت در محراب عبادت شهید شده و خبر آن در تمام جوامع
اسلامى شایع میشود، مردم از یکدیگر میپرسند مگر علیبن ابیطالب نماز هم میخواند؟!
امام حسینبن على(ع) را با فجیعترین وضعى که تاریخ به خود دیده است، میکشند و تکبیر
هم میگویند!!
صفحه 14 الی 16