برگزیده‌ای از مطالب استاد علامه محمدتقی جعفری

قرآن که اساسی‌ترین منبع دین اسلام است، نشان‌دهنده همه تفصیلات و جزئیات احکام اسلامى به‌طورِعموم، اخلاقیات، عقاید، اصول دادرسى، تکالیف فردى و اجتماعى در روایاتى است که از پیامبر اسلام و سپس ائمه معصومین علیهم‌السلام صادر شده است.

همان‌گونه که می‌دانیم، آنچه در قرآن مجید آمده، اصول و کلیاتى است مربوط به مبانى عقیدتى، فقهى، اخلاقى و قضایىِ اسلام، و مانند قانون اساسىِ این دین است که اصول کلى آن را بیان می‌کند. سه منبع دیگر وجود دارد که تفسیر و تطبیق‌کننده آن اصول کلى بر همه اعمال بشرى در حیات معقول‏ است. این سه منبع عبارتند از: سنّت و اجماع و عقل.

صفحه 19


  • محمدتقی جعفری

مستی‌ها و ناهشیاری‌هایی که با انواعى فراوان در جوامع بشرى رواج داشته، و همچنین خودخواهی‌های ویران‌گر و بنیان‌کنِ هرچه که «جز خود» است، نگرانى مطلق از فرداها، بی هدفی در زندگى، سودجویى در حدّ شرم‌آور، جنگ و خون‌ریزی‌های بناحقّ، ادامه پدیده دروغ-مانند یک ضرورت براى ادامه اجتماعات-و امثال این نابسامانی‌ها که تاریخ بشر را از قابلیت ارزش ساقط کرده است-همه‌وهمه- دلایل قطعىِ این مسئله است که: بشر با مغز خود نتوانسته است «انسان آن‌چنان‌که هست» را بشناسد و «باید»هاى لازم و «شاید»هاى مطلوب را براى وى مطرح کند و انسان کامل را تحویل جوامع بدهد.

صفحه 18


  • محمدتقی جعفری

کتاب آسمانى بیان(قرآن)، به‌وجودآورنده دو کتاب آفاقى و انفسى است که اشتباه و خطا راهى به آن ندارد. این کتاب، انسان و جهان را «آن‌چنان‌که هستند» و انسان را «آن‌چنان‌که باید» و جهان را آن‌چنان‌که می‌توان از آن برخوردار شد، براى خاک‌نشینانی که مهمانان چند روزه دو قلمرو انسان و جهانند، تعلیم می‌دهد.

اگر ما به یک حقیقت بسیار مهم که در زیر متذکر می‌شویم، دقیقاً توجه کنیم، عظمت کتاب آسمانى و ضرورت خواندن و عمل به آن را می‌فهمیم. آن حقیقت، این است که کتاب آسمانى-مخصوصاً قرآن که قرون و اعصار متمادى بدون تحریف در دیدگاه بشر قرار گرفته و جامع همه کتب آسمانىِ گذشته، مانند صحف ابراهیم، تورات موسى و انجیل عیسى علیهم‌السلام می‌باشد-همه صلاح و فساد بشر و استعدادهاى او را و اینکه این موجود چه باید انجام بدهد و از چه چیزى باید اجتناب کند، بیان کرده است. از طرف دیگر، فردى مانند امیرالمؤمنین(ع)که قرآن را خوانده و به تمام جزئیات و کلیات آن عمل نموده و به کمال و رشد انسانیّت رسیده است، و همچنین در ردیف‌های بعدى: سلمان و «ابوذر»ها، عمار و «اویس قرنى»ها و «مالک اشتر»ها و دیگر سالکان راه حقّ و حقیقت-که امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه، آنان را برادران خود معرفى فرموده است-همان انسان‌هایی هستند که اگر در هر دوره و در هر جامعه‌ای که متشکل از انسان‌هاست زندگى کنند، باعظمت‌ترین و کمال‌یافته‌ترین‏ انسان‌های آن دوره و آن جامعه خواهند بود. این پدیده قطعى، با کمال وضوح اثبات می‌کند که آن حقایق را که قرآن به‌عنوان «انسان آن‌چنان‌که باید» گفته است، عالی‌ترین حقایقى است که نتیجه مذکور را در بر داشته است. نتیجه قطعىِ بعدى، این است که قرآن واقعیّتِ اصیلِ «انسان آن‌چنان‌که هست» و «جهان آن‌چنان‌که هست» را بدون کمترین افراط و تفریط و اشتباه و خطا مطرح کرده است که «آن‌چنان‌که باید»ها، از آن دو «هست» و دو «باید» نتیجه فوق را به‌وجود آورده است؛ درصورتی‌که کتاب‌هایی که با مغز و دست بشرى نوشته شده است، نه‌تنها خود بشر-البته آگاهان این نوع-اعتراف به نقص معلومات خود درباره «آن‌چنان‌که هست» و «آن‌چنان‌که باید» می‌نمایند.

صفحه 17 و 18


  • محمدتقی جعفری

وقتى ‏اعتقاد و عمل به قرآن از بین رفت، مجبورند براى حفظ مقام خود، خط و شکل و حتى تجوید و قرائت آن را حفظ کنند! زیرا همان قرآن بوده است که آن جاه‌پرستان خودکامه را از سقوط نجات داد و دنیا را متوجه آنان ساخت و به ثروت و جاه و مقامى رسیدند که حتى تصورش نیز براى آنان محال بود. حال، اگر بخواهند حتى نام و نشان و قرائت و مباحث لفظىِ محض آن را از دست بدهند، هیچ مبنایى براى سلطه‌گری و عیش و خوشگذرانىِ خود نخواهند داشت. بحث از اینکه قرآن «حادث» است یا «قدیم»، و تحقیق در اینکه قرآن برمبناى ادبیات کدامین قبیله نازل شده است، براى اثبات اینکه آنان اهل قرآن هستند و از قرآن حمایت می‌کنند، کافى است!

ما چو خود را در سخن آغشته‌ایم

از حکایت، ما حکایت گشته‌ایم‏

اما اینکه:

فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک«هود 112»

 «همان‌گونه در دین خدا استقامت کن که مأمور شده‌ای و کسانى که با تو به سوى خدا بازگشت کرده‌اند.

اتَّقُوا اللَّهَ«آلِ‌عمران 102»

به خدا تقوا بورزید.

اعْدِلُوا«مائده 8»

عدالت بورزید.

لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ«بقره 124»

عهد(زمامدارى و امامتِ‏) من به ستمکاران نمی‌رسد.

وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ«اعراف 85»

هیچ‌چیز مردم را از ارزش نیندازید.

نه‌تنها کارى با آنها ندارند، بلکه باید مطابق خواسته‌های آن خودکامگان، تفسیر و تأویل شوند؛ هرچند که محکم‌ترین آیات باشند نه متشابه. باز حضرت چنین فرموده است:

و آنان پیش از آن زمان، عذاب‌هایی را بر مردم صالح وارد کردند و سخنان راست آنان را افتراء به خدا تلقّى نمودند و آن نابکاران، کیفر گناه را به کار نیک و داراى ثواب قرار دادند«خطبه 147»

سلطه‌گری و استبداد تباه‌کننده آن نابخردان، با شکنجه و زجر انسان‌های پاک شروع می‌شود و به نابودى خود آنان پایان می‌یابد. مرحوم محقّق هاشمى خویى از علامه حلّى از صاحب کتاب الهاویه چنین نقل می‌کند:

«معاویه از مهاجرین و انصار چهل هزار نفر را کشت، و آنچه که پسر ملعون او یزید در کربلا و قتل عام مدینه کرد، بی‌نیاز از بیان است، و آنچه که عبدالملک بن مروان و کارگزار او حجاج بن یوسف در عراق و حجاز و غیر آنها انجام داده‌اند، مشهور است»

بدیهى است که آنان براى توجیه شکنجه‌ها و کشتارى که انجام می‌دادند، می‌بایست هرگونه خلاف واقع را مرتکب شوند و آیات و روایات را به سود خود تفسیر کنند. حتى اگر مقتضى باشد، روایاتى را جعل کنند و سخنان حقِ آن ستمدیدگان و آن مردان راه حق را به دروغ و افتراء متهم کنند. آن شاگردان مکتب ماکیاولى که از یک جهت اساتید این مرد و بنیان‌گزاران اصلىِ مکتب او بودند، می‌گفتند: «براى هر هدفى که می‌خواهی به دست بیاورى، هر حقیقتى را می‌توانی به‌عنوان وسیله، قربانى آن هدف کنى!!»

اف بر تو اى خودکامگى و سلطه‌گری که بعضی‌ها بی‌شرم‌ترین دروغگویى را براى بقاى چند روزه خود مرتکب می‌شوند و در شام شایع می‌کنند که‏علی‌بن ابی‌طالب(ع) نماز نمی‌خواند!!! وقتى آن حضرت در محراب عبادت شهید شده و خبر آن در تمام جوامع اسلامى شایع می‌شود، مردم از یکدیگر می‌پرسند مگر علی‌بن ابی‌طالب نماز هم می‌خواند؟! امام حسین‌بن على(ع) را با فجیع‌ترین وضعى که تاریخ به خود دیده است، می‌کشند و تکبیر هم می‌گویند!!

صفحه 14 الی 16


  • محمدتقی جعفری

درست است که مردم با بعثت پیامبر اکرم(ص) خدا را با چشم سر ندیدند و این امرى محال است، ولى کلمات خداوندى در قرآن مجید، تا آنجا که مردم بتوانند از استعداد خدایابىِ خود استفاده کنند، خدا را براى آنان قابل شهود ساخت؛ کلمات علیاى خداوندى، علم، قدرت و دیگر صفات جمال و جلال کبریایى را قابل دریافت کرد. این کلمات، خبر از هستى و جریان آن را داد که هیچ مخبرى جز خالق آن هستى، نمی‌تواند چنین خبرى بدهد؛ واقعیات را آن‌چنان روشن ساخت که با هیچ وسیله و ابزارى نمی‌توان به آنها رسید؛ انسان را با همه ابعاد و سطوح و استعدادها و سرمایه‌هایی که دارد و به کدامین فعلیت‌ها و کمالات می‌تواند برسد، چنان بیان فرمود که فروغ ربّانىِ حاصل از معرفت انسان-بدان‌گونه که خدا طرح فرموده است-براى هر انسان آگاهى قابل شهود می‌باشد.

از طرف دیگر، کلمات خداوندى در قرآن، در تفسیر سقوط و نابودى جوامع، چنان روشن و چنان ارائه‏دهنده است که هر شخص آگاه و خردمندى با مطالعه و تفکر در آنها، نظم و قانونمندىِ هستى را مشاهده می‌کند و یقین پیدا می‌کند که: با گردنده گرداننده‌ای هست. حضرت على(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید:

«و قطعى است که پس از من، روزگارى براى شما روى خواهد آورد که چیزى پوشیده‌تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوان‌تر از دروغ بستن به خدا و رسولش نخواهد بود. و در نزد اهل آن زمان، کالایى کسادتر از قرآن وجود نخواهد داشت. اگر حقِ خواندن آن ادا شود، متاعى بارونق‌تر از کتاب الهى نخواهد بود. اگر از معانى و حقایق خود منحرف شود، و در آن روزگار هیچ چیزى ناشناخته‌تر از معروف(زشت‌تر از نیکو) و شناخته‌تر از زشتی‌ها(نیکوتر از زشتى)ها وجود نخواهد داشت»

صفحه 13 و 14


  • محمدتقی جعفری