مگر خداوند نمیفرماید:
سبأ 46؛ «به آنان بگو، من تنها شما را به یک حقیقت پند میدهم: همه شما دوتادوتا(جمعى) و یکیک(فردى) براى خدا قیام کنید»
مگر خدا نمیفرماید:
حجرات 13؛ «اى مردم، ما شما را از مردى و زنى آفریدیم و شما را تیرهها و قبایلى قرار دادیم تا همدیگر را درک کنید(زندگى هماهنگ داشته باشید). بافضیلتترین شما نزد خداوند، باتقواترینِ شماست»
این آیه قرآن است که میگوید:
آلِعمران 103؛ «همگى چنگ بهوسیله(ریسمان) الهى بزنید و پراکنده نشوید»
زیرا اگر تفرقه و پراکندگى داشته باشید، متلاشى شده و با شکست روبهرو میشوید و بوى انسانیّت(بنیانِ زندگى) شما نابود میگردد. هیچ راه دیگرى براى ریشهکن کردن اختلافات ویرانگر، جز عمل به ملاک وحدت که در سه آیه مذکور آمده است، وجود ندارد. این ملاک عبارت است از:
أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ «براى خدا قیام کنید»
إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ «بافضیلتترین شما نزد خدا، باتقواترینِ شماست»
حبلالله «وسیله خداوند»
یعنى همه انسانها باید بدانند و بالأخره هم خواهند دانست که وحدت مطلوب که رکنِ اساسىِ حیات معقول انسانهاست، بدون انگیزگىِ الهى امکانپذیر نخواهد بود.
بشر حرف و حماسه و شعر فراوانى درباره وحدت انسانها گفته است و پس از این هم خواهد گفت، ولى اگر درست دقت کنند، خواهند دید اثر آنهمه حرفزدنها و حماسهبازیها و شعر سرودنها، جز تحریکات بسیار سطحى و بیاساس و زودگذر، چیزى نبوده و نخواهد بود. ملاک درک و ایجاد وحدت که بر محکمترین بنیاد عالم هستى استوار است، همان است که در قرآن آمده و ما آن را متذکر شدیم:
بقره 208؛ «اى مردم با ایمان! همگى و عموماً در صلح و صفا وارد شوید»
انعام 48؛ «کسانی که ایمان آوردند و به اصلاح فرد و اجتماع پرداختند، براى آنان نه ترسى هست و نه اندوهى»
بقره 224؛ «نیکوکارى کنید و تقوا بورزید و در میان مردم صلح را برقرار کنید»
انفال 1؛ «به خدا تقوا بورزید و در میان خود، صلح و صفا برقرار کنید»
حجرات 10؛ «مردمِ باایمان برادران یکدیگرند؛ میان برادرانتان صلح را برقرار کنید»
آیا این آیات که در ایجاد اتّحاد و صلح میان مردم، با صراحت کامل دستور میدهند، از اختلافات ویرانگرِ قضاوتها و فتاوى جلوگیرى نمیکنند!؟ آیا امکان دارد که خداوند متعال که براى ایجاد صلح و صفا و برداشتن پراکندگیها تأکید میکند، اختلاف در قضاوت و فتوى را که موجب تشتّت و پراکندگىِ ارتباطاتِ افرادِ جامعه میباشد، تجویز کند؟! آیا این بهانه صحیح است که: «چون من قاضى هستم، من مجتهدم، همین است که میگویم و دیگر صاحبنظران بایستى از من تبعیّت کنند!؟» این نوعى از خودخواهى خطرناک است که به قیمت از بین رفتن جانهای آدمیان و پایمال شدن حقوق کار و نابود شدن شخصیتها تمام میشود. آیا با آنهمه دلایل عقلى و اینهمه آیات که با بیانات گوناگون، حیات و شئون آن را جلوهگاه عظمت و مشیّت خداوندى مطرح میکنند، میتوان اختلافات ویرانگر را تجویز کرد؟! براى رسیدن به وحدت و صلح در روابط انسانى، جز شوراى قضایى و شوراى فتوایى، راه دیگرى وجود ندارد؛ شورایى که نخست بتواند خودخواهى و تکیه بر رأى شخصىِ مخلوط با ذوقیات بیاساس و اصول پیشساخته اثباتنشده را از دلهای اعضاى شورا بزداید.
صفحه 29 الی 32